۱۳۹۹ آذر ۵, چهارشنبه

آذر





آذر



از کوهپایه های شمالی

در سردسیر

بادی وزید

سرخی ز روی چهرهٔ پاییز بر گرفت

آذر رسید.


از ابر های تیره و سنگین

بوران تکید. 

در لابلای باد

تکدانه های برف

رقصید آنقدر

تا خسته بر زمین  

آرام آرمید.


آذر رسید باز 

با کج کلاه و شال سپیدش

دستی بروی پرچین، دستی به طارمی

زل زد به پنجره

با چهره ای و پیرهن و دامنی سپید.


آذر رسید باز

برگی ز عمر رفته ورق خورد

از ژرفنای سینه کسی

آهی کشید.

بر برف

از گام آشنا اثر زندگی رسید.


م. آشنا
آذر ۱۳۹۹

هیچ نظری موجود نیست: