۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

قطعهء آخر


 


 

از  هرم  داغ  خاطرهء  آن  لبان  لعل

یک جرعه  شعله بر  دو لب  هیزمم بیار


 

یک جو ز باغ حنجرهء لولیان مست

یک  دم  ز عطر تازه درو  گندمم  بیار


 

از راه راست  خیر ندیدیم  چون به عمر

راهی به  رهنمای   بسی   ره  گمم  بیار


 

دل تنگ وجان معذب و خاطرپریش گشت

از دیو  و  دد  ملول  شدم ،  مردمم  بیار


 

دردی به سینه دارم  واین باده چاره نیست

زان  بادهء  دو نسل  نهان  در خمم  بیار


 

تیری است نوش نوش حریفان به سینه ام

تیر خلاص نیش سیه کژ دمم بیار


 

مسعود پرچم کاشانی

۲۹ اکتبر ۲۰۱۱ 

۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه

خیال خام


 

بهنگام تشکیل پروندهء مهاجرت به فرنگ، اطلاعات مختلفی ازقبیل مدارک تحصیلی، سوابق کار، دارائیها و غیره به فرم تقاضای مهاجرت ضمیمه  میشود که  تقریبا" اطلاعات ناگفته ای باقی نمی ماند.


 

 از جمله برای مهندسین ، تائید مدارک توسط انجمن مهندسین حرفه ای  مربوطه از ضروریات است.  ما  هم که  مدارکمان  قبل  از مهاجرت به تائید  انجمن  رسید  در  این  خیال خام که وقتی به فرنگ آمدیم، شرکت های مهندسی صف بسته اند تا در استخدا م ما از یکدیگر سبقت بگیرند. چه چیز بهتر از اینکه مهندسی با بیست سال سابقه کار به فرنگ بیاید ودر ابتدای کار حاضر باشد با هر حقوقی مشغول کار شود تا به اصطلاح تجربهء کار فرنگی کسب کند.


 

از سوئی دیگر از طریق دوستان و آشنایان می شنیدیم که فلان مهندس به کار کارگری مشغول است. بهمان دکتر کار را با تحویل پیتزا به درب منازل آغاز کرده و دیگری عطای کار تخصصی را به لقایش بخشیده و با خرید تاکسی به مسافر کشی مشغول است. این تناقضی بود که  برای شخص حل نشده باقی می ماند تا خود پا به دنیای جدید گذارد و سرنوشت خود را تجربه کند.


 

همچنین شنیده بودیم که برخی از مهاجران بیگدار به آب نمی زنند. به این معنی که خانم و بچه ها در فرنگ می مانند و آقا کار خود را در ولایت ادامه میدهد تا جای پایی برای خود در فرنگ محکم کند. این امر هم آنقدر مرسوم است که نام هایی هم برای آن انتخاب شده و این آقایان را مزدا (مردان زن در امریکا) و مزدک (مردان زن در کانادا) می نامند.


 

ما هم برای اینکه اطلاعات دست اولی برای خود دست و پا کنیم، به یکی از دوستان که چند سال قبل مهاجرت کرده و در نهایت به کار مهندسی دست یافته بود، زنگ زدیم و پرسیدیم که اگر کار مهندسی به سادگی یافت نمی شود، آیا امکان آن هست که آدم به عنوان نقشه کش در شرکت های مهندسی استخدام شود تا بتواند قابلیت های خود را نشان دهد؟ پاسخ شنیدیم که افرادی مثل تو از همان اول به عنوان مهندس استخدام خواهند شد.

زهی خیال باطل !

 
 

( ادامهء خاطرات فرنگ در فرصتی دیگر)

 
 

۱۵ اکتبر ۲۰۱۱

 
 


 

 
 

۱۳۹۰ مهر ۲۱, پنجشنبه

دارا دار




دل خوشست با نام  ، رستوران  دارا  دار

درسرآسیاب تک است، چون دکان دارا دار

 
 

پنجشنبهء  فردا  ،  ز آن  آخر ماه  است

کند  گشته ساعت  بر، دوستان  دارا  دار

 
 

قیل و قال  دنیا را ، در زمان فرامش کن

جان فدای جانان است، در جهان دارا دار

 
 

همتی  کن ای  جانا ، عزم بزم یاران کن

ساب  خود  جبینی  بر،  آستان  دارا دار

 
 

غرفه های  پوشیده ، از طعام رنگارنگ

در صفند  از بهمان  تا  فلان  دارا  دار

 
 

یکطرف بصف کرده، باده های رنگارنگ

تا  دمی به خمره زنند ،  لولیان  دارا  دار

 
 

گر نمی خوری باده ، نوش جان بکن قهوه

قهوه ای است مخصوص، میهمان دارا دار

 
 

هر چه می خوری اینجا، گوئیاست مجانی

تا که می رسی جلوی ، پیشخوان دارا دار


 

یار گر چه ترکم کرد، ترک دوستان نکنم

تا که بشنود ز ایشان ، داستان  دارا  دار


 

عکس بزم یاران را ، چون نهم به وبلاگم

لب گزند از حسرت ،  منکران  دارا  دار


 

مسعود پرچم کاشانی

تورونتو - ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۱

 
 

۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه

پنج شنبهء آخر ماه







 
 خیابان سر آسیاب (یورک میلز) که در شمال شهر (نورت یورک) تورونتو قرار دارد، جزء مناطق تقریبا" گران قیمت شهر محسوب می شود و قیمت خانه های آن نسبت به سایر جاها بالاتر است. تعدادی از هموطنان ما هم که "باد" افزایش قیمت نفت "چیز" هایی برایشان به ارمغان آورده بدون وام بانکی و بصورت نقد (جیرینگی) اقدام به خرید خانه در این منطقه کرده اند. رییس مستعفی بانک ملی یکی از آنهاست. البته "باد" افزایش صادرات چین برخی از کمیسیون مداران آن کشور را هم به این منطقه کشانده و به خرید "جیرینگی" واداشته است.

در تقاطع سر آسیاب و منظر خلیج (بی ویو) بازارچه ای هست که تعدادی مغازه از جمله رستوران دارا دار (ریچ تری) را در خود جای داده است. رستوران دارا دار بر خلاف موقعیتش رستوران گرانی نیست چرا که وضعیت خود نوکری دارد. اگر چه تعدادی خانم و آقا به چاکرم نوکرم مشغولند، لیکن وظیفهء آنها بیشتر تخلیهء میز هاست. هر کس برای گرفتن غذا نوکر خودش است. داخل رستوران هم حالت بازارچه دارد. دور تا دور غرفه هایی است که هر یک انواعی از اطعمه و اشربه را ارائه می دهند.


در ابتدای ورود به هر نفر کارتی داده می شود که می توانید با آن از کلیهء غرفه ها خرید کنید. لازم نیست دست به جیب شوید. با ارائهء کارت همه چیز مجانی است.بهمین دلیل بچه ها خیلی از آن خوششان می آید. منتهای مراتب، در آخر کار کارت ها را مثل نامهء اعمال به خورد کامپیوتر می دهند و مبلغ مربوط به کلیهء اطعمه و اشربه را به اضافهء سیزده در صد مالیات و پانزده در صد حق چاکرم نوکرم از شما می گیرند.

 چند سالی است که دیدار های ماهانهء اعضاء و هواداران انجمن فارغ التحصیلان دانشگاه صنعتی شاخهء تورونتو، در این محل برگزار می شود. محفلی است عمدتا" درویشی در آخرین پنجشنبهء هر ماه.

  حسن دارا دار در این است که با همهء سلیقه ها جور در می آید. عده ای به قهوه و شیرینی و بستنی بسنده میکنند. تعدادی شام می خورند و اهل خمره هم البته چیز هایی برای انتخاب دارند که به سلامتی دوستان بالا بیاندازند.

 بد نیست بدانید که قهوه اش واقعا" خوردن دارد. هم کیفیتش خوب است و هم کمیتش. نوع بزرگش در فنجانی ارائه می شود که از پیالهء سوپ هم بزرگتر است. چیزی از پیاله چای ترکمن های خودمان هم بزرگتر.

 در ماه سپتامبر ، از آنجا که یار ترک دیار کرده بود، انتظار پنجشنبهء آخر ماه در اثر فشار تنهایی خود را بیش از پیش نشان می داد. نتیجه چه شد؟ قطعه شعری بنام "دارا دار" که در پست بعدی خواهید دید و عکسهایی که در آن بالا ملاحظه نمودید. 

 مسعود پرچم کاشانی
سپتامبر ۲۰۱۱