۱۳۹۰ مهر ۲۴, یکشنبه

خیال خام


 

بهنگام تشکیل پروندهء مهاجرت به فرنگ، اطلاعات مختلفی ازقبیل مدارک تحصیلی، سوابق کار، دارائیها و غیره به فرم تقاضای مهاجرت ضمیمه  میشود که  تقریبا" اطلاعات ناگفته ای باقی نمی ماند.


 

 از جمله برای مهندسین ، تائید مدارک توسط انجمن مهندسین حرفه ای  مربوطه از ضروریات است.  ما  هم که  مدارکمان  قبل  از مهاجرت به تائید  انجمن  رسید  در  این  خیال خام که وقتی به فرنگ آمدیم، شرکت های مهندسی صف بسته اند تا در استخدا م ما از یکدیگر سبقت بگیرند. چه چیز بهتر از اینکه مهندسی با بیست سال سابقه کار به فرنگ بیاید ودر ابتدای کار حاضر باشد با هر حقوقی مشغول کار شود تا به اصطلاح تجربهء کار فرنگی کسب کند.


 

از سوئی دیگر از طریق دوستان و آشنایان می شنیدیم که فلان مهندس به کار کارگری مشغول است. بهمان دکتر کار را با تحویل پیتزا به درب منازل آغاز کرده و دیگری عطای کار تخصصی را به لقایش بخشیده و با خرید تاکسی به مسافر کشی مشغول است. این تناقضی بود که  برای شخص حل نشده باقی می ماند تا خود پا به دنیای جدید گذارد و سرنوشت خود را تجربه کند.


 

همچنین شنیده بودیم که برخی از مهاجران بیگدار به آب نمی زنند. به این معنی که خانم و بچه ها در فرنگ می مانند و آقا کار خود را در ولایت ادامه میدهد تا جای پایی برای خود در فرنگ محکم کند. این امر هم آنقدر مرسوم است که نام هایی هم برای آن انتخاب شده و این آقایان را مزدا (مردان زن در امریکا) و مزدک (مردان زن در کانادا) می نامند.


 

ما هم برای اینکه اطلاعات دست اولی برای خود دست و پا کنیم، به یکی از دوستان که چند سال قبل مهاجرت کرده و در نهایت به کار مهندسی دست یافته بود، زنگ زدیم و پرسیدیم که اگر کار مهندسی به سادگی یافت نمی شود، آیا امکان آن هست که آدم به عنوان نقشه کش در شرکت های مهندسی استخدام شود تا بتواند قابلیت های خود را نشان دهد؟ پاسخ شنیدیم که افرادی مثل تو از همان اول به عنوان مهندس استخدام خواهند شد.

زهی خیال باطل !

 
 

( ادامهء خاطرات فرنگ در فرصتی دیگر)

 
 

۱۵ اکتبر ۲۰۱۱

 
 


 

 
 

هیچ نظری موجود نیست: