۱۳۹۶ آذر ۲۲, چهارشنبه

کودک شادی




کودک شادی



کاروان شب و روز

پایور می گذرد

گرد راهش بسرم میریزد


گام پیوسته و آهنگ درای شتران 

می کند شیفته ام

بر هیاهوی زمان 

رقص سرگشتگی گرد و غبار

آفتاب و نفس باد و زمین 

افت و خیز مهتاب 

جنبش هستی بنیاد جهان 



کودک شادی من 

در سراسیمگی رهگذران 

ساربان را 

         - که عبوس 

شتر گام زمان را به جلو می راند 

گاه می خنداند 

می گشاید گره از آبروی او 

هم ورا 

آشنا با طفلی

سر خوش از بازی گرگم به هوا

کم کمک بر سر بازارچه می رقصاند.



مسعود 
۱۳۷۶ 






هیچ نظری موجود نیست: