غمی نیست
پا مانده و تن خسته و این راه نه هموار
درد است به جان همره و همزاد
در سوز تن از قصهء نا همرهی باد
وا مانده در این فکر
تا منزل دستان رها راه کمی نیست
دل می زند این طعنه به آدم که
- غمی نیست.
مسعود
اسفند ١٣٩١
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
پست ویژه
کاسب از دشمن هم پول در می آورد
شنیده ام که پیکره ای از لنین در نقطه ای از شهر سیاتل آمریکا برپاست. کنجکاو میشوم ببینم این دشمن شمارهٔ یک بازار آزاد چگونه سر از کشو...
پست های پرطرفدار
-
یکماه پیش حسن از بنیان گزاران اتاق کوه دانشگاه صنعتی که بهمراه دو نفر از جوانان قدیم کوهنورد در کشور شیلی مشغول کوهنوردی بود ع... -
یکی از دوستان که بعد از حدود سی سال بی خبری مرا از طریق اینترنت پیدا کرد برایم چنین نوشت: درودی و سرودی بسیار. خرسندم که...
-
خاطرات زاینده رود به تو ای یاد شباب به تو ای ساحل آب به تو ای خندهء لرزان نسیم به رخ آبی آب به تو ای مهر سکوت به لب دختر... -
شبی به یاد من ای دوست ساعتی بگشای کتاب گمشدۀ خاطرات دیرین را کنار آتش دل با همان سبکبالی بخوان دوباره همان نغمه های شیرین را ببین دو...
-
اندر حکایت استعفای سید از "تی تی" و رفتن به شرکت رقیب با ما بدی بی ما شدی ، بر جا بدی بر پا شدی ... -
باید از هیچ گذشت زندگی کوتاه است بهر افزودن هیچ صبح تا شب مشتاب چشم بگشا و به اطراف نگر آنک آن شاخ اقاقی آنس... -
هنگام پست کردن غزل قبلی، ظاهرا لینک مربوطه کار نمیکرد. پس از اطلاع دوستان، به یاد داستان قیر و قیف افتادم. لینک را مجددا ارسال کردم و قول ...
-
آن پریچهر کمان آبروی مه پیکر رام، چشم پر غمزهء خندان لب باریک اندام جام در دست خرامان به سراغم آمد گفت بر پیر خراب...
-
شنیده ام که پیکره ای از لنین در نقطه ای از شهر سیاتل آمریکا برپاست. کنجکاو میشوم ببینم این دشمن شمارهٔ یک بازار آزاد چگونه سر از کشو... -
در یکی از روز های بهاری سال ۱۳۵۲ از طرف اتاق کوه دانشگاه یک کلاس آموزش سنگ نوردی ترتیب داده شده بود که تعداد زیادی از بچه های قدیم و ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر