یک موج پر خروش
- شتابان،
بر ساحل مضرس سنگی،
دیوانه وار تاخت.
بی باک فرق آبی خود را ،
همراه با صدای مهیبی
- به سنگ کوفت.
موج خرد گشت و سنگ،
مبهوت، خیس، منگ،
بر جا نشسته بود.
صد پاره گشت موج،
پاشید اشک حسرت دریا به روی آب.
لیک از نفیر موج،
- وز آشوب این سرشک،
برخاست موج های خفته ز هر سوی،
آشفت خواب سنگی ساحل.
بوشهر - ۱۳۷۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر