رسید مژده که اینک بهار می آید
دوباره یار به دیدار یار می آید
پرستویی که سفر کرده باز می گردد
به جان خستۀ عاشق قرار می آید
نهال مهر که از غارت خزان افسرد
به کام مهر پرستان به بار می آید
به شادی دل ما باز می دمد گل سرخ
برای غمزدگان غمگسار می آید
کدام سرو دلاور به خون خود غلتید
که لاله سوی چمن داغدار می آید
به کوی محتسب ای جان گذر مکن زنهار
که بوی فتنه از این رهگذار می آید
خبر دهید به آن نازنین که ما رفتیم
گر از نشستن با ماش عار می آید
در این بهار به پایش اگر بیفشانیم
دل شکستۀ ما هم به کار می آید