۱۳۹۵ مهر ۱۱, یکشنبه

یاد داشت های سفر کوبا - قسمت دوم


یاد داشت های سفر کوبا - قسمت دوم


پس از پیاده شدن از اتوبوس به لابی هتل وارد می شویم و به طرف پیشخوان پذیرش می رویم تا تکلیف اتاق خود را مشخص کنیم. لابی بسیار زیبا و تمیزی است.

می گویند کیفیت هتل های کوبا یک ستاره کمتر از رقم اعلام شده است.   مثلا هتل چهار ستاره را باید سه ستاره به حساب آورد. این هتل هم چهار و نیم ستاره اعلام شده و باید چیزی در حد سه و نیم ستاره باشد. ولی تا اینجا که لابی چیزی از چهار و نیم ستاره کم ندارد. بسیار زیبا ، مرتب و تمیز.



در جلوی پیشخوان به صف می شویم تا کار های نامنویسی انجام و تکلیف اتاقمان روشن شود. کارها با سرعت خوبی پیش میرود و چندی نمی گذرد که به جلوی صف میرسیم. مرد جوانی که پشت پیشخوان به کارمان رسیدگی می کند خوش برخورد است و انگلیسی را با لهجه اسپانیایی ولی روان صحبت می کند. پس از امضای فرم ورود ، کارت مغناطیسی اتاقمان را بدستمان میدهد و با اشاره به مردی با نیمتنهٔ سفید  می گوید که راننده ما را به اتاقمان می رساند.

همراه با سه مسافر دیگر سوار اتوموبیل برقی رو باز او می شویم و به راه می افتیم. راننده خوش مشرب است و همینطور که اتومبیل را در خیابان های هتل پیش میبرد زمان در دسترس بودن رستوران ها را توضیح می دهد و سر شوخی و خنده را هم باز می کند.

محوطهٔ هتل زیبا و بسیار تمیز است. چند کارگر اینجا و آنجا مشغول رسیدگی به چمن ها و گلهای محوطه هستند. این هتل از چندین ساختمان سه طبقه تشکیل شده که از کنار حادهٔ اصلی شبه جزیره تا نزدیک ساحل پراکنده اند.



در حین عبور به دو سه عابر پیاده می رسیم و راننده با دست روی داشبورد میزند تا طرف را متوجه کند. بعد بر می گردد و به ما می گوید که بوقش خراب است. ساخت چین است دیگر.

از کنار استخر بزرگ فضای باز رد می شویم که عده ای در آن در حال بزن و بکوب و عیش و نوشند. موسیقی کوبایی از بلند گو ها نواخته میشود و مرد جوانی میکروفن بدست با لباس ورزشی مربی رقص آنهاست و از بالای استخر  به میدان داری مشغول است.






بار بزرگی در داخل استخر ساخته شده که دور تا دور آن پیشخوان است و مهمانان میتوانند در داخل آب کنار پیشخوان ایستاده و نوشیدنی های خود را سفارش دهند.

راننده جلوی ساختمان شمارهٔ ۲۰ در کنار استخر می ایستد و خطاب به ما می گوید که رسیدیم. کمک میکند که چمدان ها را به اتاق ببریم. خوشبختانه اتاق ما در طرف مقابل است و از سر و صدای استخر بدور است. شاید هم آگاهانه و با توجه به سن و سال اتاق ها را اختصاص داده باشند.

پنجرهٔ تمام قد اتاق را از محوطهٔ شمالی جدا می کند. چشم اندازی زیبا از چمن سبز ، گلهای قرمز و آلاچیقی در وسط.

اتاق با سلیقه منظم شده و روتختی به شکل ماهرانه ای به شکل دل در آمده است. دستشویی و حمام تمیز است وای چندان تعریفی ندارد. بویژه وان آن که از سطح زمین ارتفاع دارد. ظاهرا" برای بسکتبالیست ها ساخته شده است. باید چارپایه ای پیدا کنیم و کنار وان بگذاریم تا رفت و آمد به وان را ساده تر کند!

چمدان ها را باز میکنیم و لباس ها را به کمد منتقل می کنیم. میروم مطمئن شوم هر دو کارت در باز کن که به ما داده اند کار می کند. یکی از آنها کار نمی کند. پس از مرتب کردن وسایل اتاق  میروم به لابی کارت را عوض کنم.

متصدی مربوطه عذر خواهی می کند و کارت مرا دوباره فعال می کند. به اتاق برمی گردم و کارت را آزمایش می کنم. باز هم کار نمی کند. کارت دوم را آزمایش میکنم ولی آنهم دیگر کار نمی کند. ساعت سه و نیم بعد از ظهر است و هنوز ناهار نخورده ایم. با اعصاب خرد تصمیم می گیریم برویم برای ناهار تا بعد مشکل کارت را حل کنیم.



مسعود 

۱۳۹۵


هیچ نظری موجود نیست: