انده آسمانیم ، هم شعف جوانیم
هر دو بهم تنیده چون، کوکب فرقدانیم
خام کند طراواتم ، تلخی طنز عادتم
پرسش دیده را شنو، پاسخ لن ترانیم
گریهء خندان بدنم ، خندهء گرییده تنم
گریهء شوق می جهد، ز آتش جاودانیم
خنده منم گریه منم، وحدت هر دوگانیم
خنده دوای درد من، کس نرسد به گرد من
پوشش گریهء دل از، سوختن جوانیم
گریهء زاینده منم ، خندهء پاینده منم
این نه منم نه من منم، نمود ذات فانیم
جامع اضداد نگر ، رامش فریاد نگر
شادم و ناشادم اگر ، مظهر اینهمانیم
امرکن ای رفیق جان، تا بزدایم از روان
یک دو سه شب برای تو، غصهء این و آنیم
یأس به سینه ار خزد ، باد غم آشنا وزد
یاد تو باز آورد ، شوخی اصفهانیم
مسعود
اردیبهشت ١٣٩٢