گرد آمدیم
- قصهء دیرینه باز گوی
ایثار، حبس،
- عشق، زخم،
- ضجه، ترانه.
آن دوستان بی غش همراه،
یاران آن ستارهء گلگون.
آن دشمنان فاسد گمراه،
آن ناکسان گاه شبیخون.
یاد رفیق و آن پر پرواز،
در قلعه، ظلم ساقی سرباز.
سلول تنگ، از همه سو بسته، روز شب،
بی نور، زخم دیده و هذیان به لب ز تب.
آن دل به بوی دنبه بهم خوردن خراب،
حیرت زده ز جیرهء آن روز،
نان خمیر و دنبهء در آب.
آن خط خط خراش به دیوار،
تاریخ بندیان.
آن آرزوی گشته به دیوار تیره حک،
آن جملهء سه واژه
- که امید می دهد،
تشویش می برد:
"این نیز بگذرد."
مسعود
تیر ماه ۱۳۸۹