۱۳۹۵ مهر ۱۰, شنبه

کاسب از دشمن هم پول در می آورد



شنیده ام که پیکره ای از لنین در نقطه ای از شهر سیاتل آمریکا برپاست. کنجکاو میشوم ببینم این دشمن شمارهٔ یک بازار آزاد چگونه سر از کشوری در آورده که پرچمدار بازار آزاد در جهان است.

با جستاری در گوگل در می یابم که این پیکره در سر گذری در محلهٔ فرمونت سیاتل بر پا شده است. به دیدارش می روم. پیکره ایست به ارتفاع پنج متر که از برنز ساخته شده است.

داستان ازاین قرار است که یک آمریکایی بنام لویس کارپنتر که پس از فرو پاشی بلوک شرق در لهستان به تدریس مشغول بوده روزی این پیکره را در اسلواکی رها شده در گل و لای می یابد. او تصمیم می گیرد تا آنرا به شهر خود ایساکوا در ایالت واشنگتن منتقل کند. 

او که قصد دارد رستورانی با غذاهای اسلواکی در شهر خود راه اندازی کند می خواهد از این پیکره برای جلب توجه مردم به رستوران استفاده کند. هزینهٔ تهیه و حمل پیکره را با وامی که بر روی خانهٔ خود میگیرد تامین میکند.

دیری نمی گذرد که لویس جان خود را در یک تصادف رانندگی از دست می دهد و خانواده را با وامی بر روی خانه و پیکره ای روی‌ دست تنها می گذارد.

خانوادهٔ کارپنتر پیکره را درپارکینگ بازار دست فروشان (یکشنبه بازار) به بهای  ۱۵۰,۰۰۰ دلار به فروش می گذارد. خریداری پیدا نمی شود. بدلیل سنگینی هفت هشت تنی پیکره، و احتمال رانش زمین پس از زمستان پرباران سال ۱۹۹۶,۹۷ تصمیم می گیرند آنرا به محل کنونی منتقل کنند و بروی پایه ای بتنی قرار دهند. آخرین قیمتی که برای آن در نظر گرفته شده ۳۰۰٬۰۰۰ دلار است.

این اثر هنری را پیکر تراشی اسلواک بنام امیل ونکو خلق کرد. ساخت آن ده سال به درازا کشید. امیل نمی توانست تصور کند که تنها یکسال پس از نصب ، حاصل تلاش دهسالهٔ او در سال ۱۹۸۹ توسط مردم بزیر کشیده شده درگل و لای رها شود.

اگر چه ممکن است هنر دوستی لویس کارپنتر در نجات این پیکره هم نقش داشته باشد، ولی نمی توان فکر استفاده از آن برای جلب مشتری و رونق کسب و کار رستوران را نادیده گرفت. هر چند این پیکره در ایسکوا به راه اندازی رستوران لویس کمکی نکرد ولی در محل کنونی در رونق مغازه های این گذر نقش داشته است.

در هر حال همت کارپنتر و حمایت هنر دوستان محلی باعث نجات این پیکره شده است. در غیر اینصورت می توانست  سالها پیش برای ذوب و استفاده از برنز آن راهی کارگاه ذوب و ریخته گری شده باشد.

چنانچه روح لنین بر اینجا بگذرد با مولوی همصدا می شود که " هر کسی از ظن خود شد یار من". چرا که برخی گردشگران در وی رویای "کارگران جهان متحد شوید" را می بینند. اهل هنر "هنر دوستان متحد شوید" را می بینند تا از نابودی دسترنج هنرمندان جلو گیرند. و مغازه داران "کاسبان محل برای رونق کسب و کار متحد شوید" را. و بسیاری هم چون نگارنده "برگی از تاریخ را".






مسعود 

مهر ماه ۱۳۹۵

هیچ نظری موجود نیست: