۱۳۹۴ مرداد ۲۵, یکشنبه

در سر چراغ شامگهان



در سر چراغ شامگهان 



آن رازهای کیهانی 

کز واژه  های نغز تراوید 

پر کرد 

خورجین خاطرات مرا 

از درک بینهایت گلبرگ اتفاق 






خورجین سبز خاطره بر دوش 

از چارسوق واژه  گران 

تا کوی سر به مهر سرایان

آن راز پیشه گان  

در سر چراغ شامگهان  پرسه می زنم 

تا لابلای گوهر کالایشان 

با بویش امید بیابم 

عطری

از تار و پود آدم 

چون مشک  آشنا   

زان راز رازیانهء هستی.  



 مسعود 
مرداد ۱۳۹۴